سلام نفسسسسسس خیالی مامان کجایی که خبری ازت نیست و من انقد از دوریت احساس تنهایی میکنم مامانی امروز جمعست تازه نهارخوردیم با بابایی رو عمو احدت رو عمل کردن یه هفته ای میشه چن روز بود اونجا میرفتم و می اومدم مامانی چیزی تاعید نوروز نمونده من زیاد کار ندارم و خونه تکونی خاصی نمیکنم ولی عوضش میرم به مامان بزرگات کمک میکنم کمی از خریدامو کردم امروزم میریم با بابایی یکم بگریدم و خریدامون رو بکنیم وبرا عمه لیلا کادوی عید بخریم مامان جون الهی روزی برسه که سه تایی بریم برا خرید و برات لباسای رنگی بخرم فدای نی نی نازم بشم که انقد مامانیشو منتظر گذاشته ولی مامانی بابایی یه جورایی همیشه کنارمه و نذاشته چیزی اذیتم کنه باباییت یه دونست عاشقشم خوشحالم که ...